ویاناویانا، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

ویانا و ایلیا

شعر حاجی فیروز از زبان ویانا و ایلیا

اربای خودم سام بالی بَلیکم اربای خودم سَرتُ بالا کن اربای خودم بُز بُز قندی اربای خودم چِرا نمیخندی اربای خودم گلی به جمالت از کجا بگم وصف کمالت "اربای یعنی ارباب خودم " از زبان ایلیا   ویانا: بشکن بشکنِ ایلیا: بشکن ویانا: من نمیشکنم ایلیا: بشکن ویانا: اینجا بشکنم یال گله داره اونجا بشکنم یال گله داره این عاشق دیونه چِقد حوصله داره "یال یعنی  یار و چقد یعنی چقدر " از زبان ویانا ...
23 اسفند 1391

رفتن به جشن سال نو مهد کودک پارسی

پنج شنبه مورخ 17/12/91 ما بهمراه بچه ها برای برگزاری جشن سال نو 92 به مهد کودک پارسی رفتیم چون دوقلوها بهمراه دوستانشون میخواستند برنامه اجرا کنند تا خانواده ها از هنرهایشان لذت ببرند در آنروز دوقلوهای من  شعر گل در اومد بله بهار اومد بله پرنده ها میپرند دنبال هم میدوند .... را همراه با حرکات فرمیک و چوب زنی  اجرا کردند. وقتی ایلیا و ویانا را ما برای اولین بار در سن ٣سالگی روی سکوی اجرا دیدیم از خوشحالی در پوستمان نمیگُنجیدیم خدا را شکر کردیم و از خداوند خواستیم دوقلوها در همه مراحل زندگیشان موفق و سلامت باشند. ایلیا خان هم وقتی روی سکو بود یکدفعه صدا زد دَدی ، باباش گفت بله ،گف...
22 اسفند 1391

جشن نیکوکاری(کاش میشُد فراموش نکنیم که هنوز انسانیم)

  کاش می شد که کسی می آمد باور تیره ی ما را می شست و به ما می فهماند دل ما منزل تاریکی نیست جایگاه هستیست اخم بر چهره بس نازیباست بهترین واقعه همان لبخند است کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم که فراموش نگرددکه هنوز انسانیم...! ...
16 اسفند 1391
1